سفرنامه یاسی(قسمت دوم)
جمعه روز دوم و در اصل روز آخر سفرمون بود.من(مامان یاسی)ساعت ٩ صبح بیدار شدم و چون حوصلم سر رفته بود یه ربع بعد یاسمین رو هم بیدار کردم و وسایل رو جمع و جور کردم تا عصر راهیه شیراز بشیم.صبحانه رو دست جمعی خوردیم جاتون خالی نون و پنیر و گردو و انگور و مرباو... یاسمین هم کنار سفره دراز کشیده بود و میخندید و بعد از صبحانه یه چرت نیم ساعته هم زد .سوار ماشین شدیم و رفتیم کنار سد چند تا عکس بگیریم هوا خیلی گرم بود و آفتاب تندی داشت بخاطر همین منو یاسی زود سوار ماشین شدیم تا گلم گرما زده نشه . پرسون پرسون رفتیم به جاده کاکان چون تعریف مناظرشو شنیده بودیم به یک تفریحگاه رسیدیم و جا گرفتیم .هوا خیلی خوب بود اما امان از دست زنبور...
نویسنده :
خاله هدي
12:35